بیاد خلیل حسن خلیل . حتما یادتونه

جهان مکان تاراج است

چنین می گویند بی خبران

رعیت در چنین دنیایی بی نوا

و اجنبی ارباب است و سرور

ما همگی چون گیاهان  بی گناه متولد شده ایم

نه از دامان دروغ شیر نوشیده ایم

و نه در خانه ریا نان خورده ایم

پس چه شد که مرگ بر ما چیره گشت  با دروغ

ما که  هم شهامتش را داشتیم

و هم شجاعتش را

 

و زندگی در گذراست

با خنده ها و گریه های اندوهبارش

و باانسانهای کورباطن وسیاه دل

وآدم هایی با قلب های سپید و نورانی

پس در پایان هر شب تیره

روشنایی روزخواهد آمد

و این همان حقیقتی است که

ازیادرفته است

ما همگی زاده یک مادریم

و خلقتی برابر داریم

بیاد مرحوم ایرج بسطامی . استاد بزرگ و مظلوم آواز ایران -  اولین مطلب ( از اینجا )

از نی بینوا می نویسم         از شب و گریه ها می نویسم

از من و تو بما می نویسم         بی تو بیهوده را می نویسم

در شگفتم چرا می نویسم

صبر سنگم صبوری صدا نیست         مرگ سنگینم از من جدا نیست

جز شکستن مرا ماجرا نیست         نی غلط گفتم این هم روا نیست

واژه واژه تو را می نویسم

بوی تو بوی گلهای خانه         بوی سبزینگی در جوانه

بوی دلتنگی محرمانه          من ترا در غزل و ترانه

از رفاقت جدا می نویسم